صدای پای بارون...

صادقانه بگویم بارانـــــــ را دوست دارم چون پاکـــــ وصــــادق است..وقتی میبارددلم برایت تنگ میشود بیشتر از همیشه...

دکتر سپهر اربابی بیدگلی

 از نمایش تا همایش!!!

داستان از اونجا شروع میشه که به دعوت یکی از عزیزترین دوستام به یه همایش دعوت شدم. همایش از کاشان تا کهکشان.

هوا هم بارونی بود. از اون بارونای قشنگ که آدم هوس پیاده روی میزنه به سرش.   به قول مادرم انگار در آسمونو برداشتن!! به شدت بارون می اومد.

با هر زحمتی که بود خودمو رسوندم به همایش. تقریباً ساعت 6 بود رسیدم. از مهمانوازی گرم که بگذریم؛ یه دختر کوچولو روی سن داشت یه متنی رو دکلمه می کرد،

خیلی قشنگ خوند و به قول خودمونیحال کردیم! بعد آقای سپهر اربابی بیدگلی رو دعوت کردند برای سخنرانی.اونجا بود که با پدیده ای دیگر از این خطه مهربان پرور آشنا شدم.

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 23 آبان 1391برچسب:,

] [ 20:33 ] [ emertat ]

[ ]

سلیمان صَباحی بیدگلی

 

 

 وطن به بیدگل اما کسی ندیده صباحی   

 به دست شاخه ی گل یا به فرق سایه ی بیدم

 

این بیت از یکی  ازشاعران بزرگ ایران واز افتخارات شهرستان آران وبیدگل وخطه ی ادب دوست وادیب پرور بیدگل می باشد . حقیر برآن شدم تا شمه ای از زندگانی آن شاعر فرهیخته  را برای دوستداران شعر پارسی  بیان نمایم :

حاجی سلیمان صباحی، در شمار گویندگانی است که بعد از روزگار صفویه، لزوم پیروی از شیوه سرایندگان متقدم را شعار شاعری خویش کردند و بدین صورت کوشیدند تا با هرج و مرجی که رفته رفته در سبک هندی پدیدار آمده و شعر دلاویز فارسی را از مسیر مطلوب خود خارج کرده بود ، به مبارزه برخیزند.

صباحی خود در قطعه ای که به عنوان شاعر همزمان و همفکر خود رفیق اصفهانی سروده و در بخش مقطعات اشعار او دیده می شود، به پیروی خویش و گروه همداستان خویش از طرز گویندگان پیشین اشارت می کند  و می گوید :" بود طریقه ما اقتفای استادان ....." و مقصود وی از استادان ، شاعران بزرگ متقدم است.

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 11 آبان 1391برچسب:,

] [ 19:19 ] [ emertat ]

[ ]