صدای پای بارون...

صادقانه بگویم بارانـــــــ را دوست دارم چون پاکـــــ وصــــادق است..وقتی میبارددلم برایت تنگ میشود بیشتر از همیشه...

اسطوره های کودکیم...

اسطوره های کودکیم را صدا کنید

من را میان قصه آنها رها کنید

دنیای مردمان حقیقی دروغ بود

دیگر حساب باور من را جدا کنید

بی قهرمان و قصه نشستن برای چیست؟

فکری به حال آخر این ماجرا کنید

یکبار قصر رستم افسانه ساز را

در نغمه های تلخ حقیقت به پا کنید

اینجا فناپذیر و حقیرند مردمان

من را به جاودانه شدن آشنا کنید

از دست واقعیت این شهر خسته ام

اسطوره های کودکیم را صدا کنید

[ یک شنبه 11 اسفند 1392برچسب:,

] [ 12:16 ] [ emertat ]

[ ]

تولدم ... ... ...

امروز تولدم بود...

نفسهایم کند تر...خاطراتم کسل کننده تر...

کاش می بودی...

اما با این همه ...

نه؛ هوا بارانی نشد...

حتی ابری هم نبود...

شکر خدا باز هم خندیدم...

باز امروز گذشت...

هر چند تولدم بود و تو نبودی...

تولدم مبارکــــــــــــــ

 


[ شنبه 2 اسفند 1392برچسب:,

] [ 11:19 ] [ emertat ]

[ ]

دختر اسفندی دختر عجیبی است...

دختر اسفندی دوست داشتنی است اما تنها...

دختر اسفندی رویاهای شیرین در سردارد..

دختر اسفندی غرور خاصی دارد...نه این غرورهای آبکی...

دختر اسفندی ساده است...ساده می پوشد...ساده فکر می کند...ساده راه می رود...ساده فراموش می کند و حتی ساده فراموش می شود...

ساده می رنجد...در کل دوستی ساده است...

اگر بشکند در سکوت و بی سرو صدا تنهایت می گذارد....

اگر کسی را دوست داشته باشد مادامی که آن را بدست بیاورد از آن دست نمی کشد...

با تمام خوبی های و بدی ها...اگر دوستش بداری ...پا به پایت می آید ...تا ته خط...

 

 

پ.ن: با اجازه دخی اسفندی

[ شنبه 1 اسفند 1392برچسب:,

] [ 23:59 ] [ emertat ]

[ ]