بگذارید اگر هم نه بهاری؛ باشم
شاعر سوخته، گلهای سحاری؛ باشم
می توانم که خودم را بسرایم
هرچند نتوانم که همانند قناری باشم
معنی پیر شدن ماندن مردابی نیست
پیرم، اما بگذارید که جاری باشم
کاری از پیش نبردم همه عمر، ولی
شاید این لحظة نایافته کاری باشم
همچنان طاقت فرسوده شدن با من نیست
نفسم دید، که در لحظه شماری باشم
همه درد من این است که می پندارم
دیگر ای دوست من، دوست نداری باشم
مرگ هم عرصه بایسته ای از زندگی است
کاش شایستة این خاک سپاری باشم
] [ 15:26 ] [ emertat ] | [ |