صدای پای بارون...

صادقانه بگویم بارانـــــــ را دوست دارم چون پاکـــــ وصــــادق است..وقتی میبارددلم برایت تنگ میشود بیشتر از همیشه...

غربت...

 

تا گل غربت نرویاند بهار از خاک جانم

 


با خزانت نیز خواهم ساخت

خاک بی خران

گرچه خشتی از تو را

حتی به رویا هم ندارم

زیر سقف آشناییهات می خواهم بمانم

بی گمان زیباست آزادی...

ولی من چون قناری دوست دارم در قفس باشم...

که زیباتر بخوانم...

در همین ویرانه خواهم ماند و از خاک سیاهش

شعر هایم را به آبی های دنیا می رسانم....

گر تو مجذوب کجا آباد دنیایی...

من اما جذبه ای دارم که دنیا را بدین جا می کشانم

نیستی شاعر ...

نیستی شاعر که تا معنای حافظ را بدانی...

ور بیهوده نمی خواندی به سوی عاقلانم...

عقل یا احساس؟

حق با چیست؟

پیش از رفتن ای خوب کاش می شد

این حقیقت را بدانی یا بدانم...

[ شنبه 25 تير 1392برچسب:,

] [ 19:43 ] [ emertat ]

[ ]

 

یک بار خواب دیدین تو به تمام عمر می ارزد

پس نگو نگو رویای دور از دسترس خوش نیست

قبول ندارم

گرچه به ظاهر جسم خسته است ولی دل دریایی است

تاب و توانش بیش از اینهاست

تاکنون هرچه باشد باشد

دوست خواهم داشت بیش از دیروز

باکی ندارم از هیچ کس و هرکس

که تو را دارم عزیز

میلاد پربرکت امام زمان(عج) مبارک باد.

 

[ شنبه 3 تير 1392برچسب:مولا,

] [ 13:30 ] [ emertat ]

[ ]

ترس، تاریکی، ماه!!!

تا حالا دقت کردین که بچه ها از تاریکی می ترسن،از بس که پاکن فکر میکنن توی تاریکی ها چیزی قایم شده که ممکن اونا رو ببلعه.کاش همه بچه می موندیم.تاریکیها واقعا ما آدما رو می بلعن،عجیبه که وقتی بچه ایم و خدا ما رو واکسینه کرده و شاید خیلی بیشتر مراقب ماست اینقدر عجیب غریب از تاریکی می ترسیم ولی وقتی ادعای بزرگیمون میشه بطرف تاریکی میریم و اصرار داریم همه بدونن که ما بی باکیم و از هیچ تاریکییی نمی ترسیم؛


ادامه مطلب

[ شنبه 18 تير 1392برچسب:ماه رمضون, تاریکی, ترس,,

] [ 19:19 ] [ emertat ]

[ ]