صدای پای بارون...
صادقانه بگویم بارانـــــــ را دوست دارم چون پاکـــــ وصــــادق است..وقتی میبارددلم برایت تنگ میشود بیشتر از همیشه...
باران میبارید...
من تنهای تنهای تنها مثل همیشه ام نشسته بودم روی صندلی، گوشه حیاط، کنار درخت انگور...
چند وقتیست رفته ای...
به خیال خودت...
لعنت به دل سنگت...
دلم صدایت را میخواست...
همین حالا...
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در یک شنبه 25 مهر 1393برچسب:, ساعت
18:41 توسط emertat| نظر بدهيد |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |